بخش اوّل: فرضیه عوامل اقتصادی | ۲۴
آنچه در مورد روایات شفاعت آوردیم، قسمت کمی از آن بود، که به خاطر نکات خاصّی که متناسب با بحث ما بود، انتخاب گردید وگرنه روایات شفاعت به مرحلهی تواتر رسیده است.
«نووی» شافعی[1] در شرح صحیح مسلم از قاضی عیاض دانشمند معروف اهل سنّت نقل میکند که میگوید:
روایات شفاعت متواتر است.
حتّی پیروان «ابن تَیمیّه» (متوفّای سال 728 هجری) و «محمّد بن عبد الوهّاب» (متوفّای سال 1206) که در اینگونه مسائل سختگیری و تعصّب خاصّی دارند، به تواتر این روایات اعتراف کردهاند.
در کتاب «فتح المجید» تألیف شیخ عبد الرحمن بن حسن که از معروفترین کتب «وهّابیّه» است و هم اکنون در بسیاری از مدارس دینی «حجاز» به عنوان یک کتاب درسی شناخته میشود، از «ابن قیّم» چنین نقل شده است:
«احادیث از پیامبر(ص) در زمینهی شفاعت مجرمان، متواتر است و صحابهی او و عموم اهل سنّت بر این موضوع اجماع دارند، و منکر آن را بدعتگزار میدانند و به او انتقاد میکنند و او را گمراه میشمرند».[2]
اکنون پیش از آن که به بحث دربارهی اثرات اجتماعی و روانی شفاعت بپردازیم و ایرادهای چهارگانه را در شعاع فلسفهی شفاعت مورد بررسی قرار دهیم، نگاهی به آثار معنوی آن از نظر منطق خداپرستان و معتقدان به شفاعت میکنیم، که این نگاه، روشنگر بحث آینده در زمینهی واکنشهای اجتماعی و روانی این مسأله خواهد بود.[3]
در میان علمای عقاید اسلامی در زمینهی چگونگی تأثیر معنوی شفاعت گفتگو است. جمعی که به نام «وعیدیّه» معروف هستند، آنها که اعتقاد به خلود مرتکبان گناهان کبیره دارند، معتقدند که شفاعت اثری در زدودن آثار گناه ندارد بلکه تأثیر آن تنها در قسمت پیشرفت و تکامل معنوی و افزایش پاداش و ثواب است.
در حالی که «تفضیلیّه» (آنها که اعتقاد به خلود اصحاب کبائر ندارند) معتقدند شفاعت در زمینهی گناهکاران است و اثرش سقوط مجازات و کیفر میباشد.
ولی محقّق معروف، خواجه نصیر الدین طوسی در کتاب «تجرید الاعتقاد» هر دو را حق میداند و معتقد به هر دو اثر است. علّامهی حلّی در شرح عبارت او در «کشف المراد» نیز این عقیده را انکار نکرده بلکه شواهدی برای آن آورده است.
گمان نمیکنم با توجّه به آن چه پیش از این در معنای شفاعت از نظر ریشهی لغوی و مقایسه با شفاعت تکوینی گفته شد، تردیدی باقی بماند که عقیدهی محقّق طوسی به واقعیّت نزدیکتر است؛ زیرا از یک سو در روایت معروفی که از امام صادق(ع) نقل شده میخوانیم:
مَا أحَدٌ مِنَ الأوَّلِینَ وَ الآخِرِینَ إلَّا هُوَ مُحْتَاجٌ إلَی شَفَاعَةِ مُحَمَّدٍ(ص) یَوْمَ الْقِیَامَةِ.[4]
طبق این حدیث همهی مردم نیازمند به شفاعت پیامبرند.
و به این ترتیب حتّی کسانی که از گناه توبه کردهاند و جرم آنها بخشوده شده، باز نیاز به شفاعت دارند و این در صورتی ممکن است که اثر شفاعت دوجانبه باشد و افزایش مقام را نیز شامل شود.
و اگر در بعضی از روایات میخوانیم، نیکوکاران نیاز به شفاعت ندارند، منظور نفی آن نوع شفاعت است که در مورد مجرمان و گناهکاران میباشد.
از سوی دیگر گفتیم: حقیقت شفاعت ضمیمه شدن موجود قویتری به موجود ضعیفتر برای کمک به اوست، که این کمک ممکن است برای افزایش نقاط قوّت باشد و یا برای پیرایش نقاط ضعف.
همان طور که در شفاعت تکوینی و موجوداتی که در مسیر تکامل و پرورش قرار دارند نیز این دو جنبه مشهود است، گاهی موجودات پایینتر، نیازشان به عوامل نیرومندتر و برتر، برای از میان بردن عوامل تخریب است، مانند نیاز گیاه به نور آفتاب برای از بین بردن آفات و گاهی برای افزودن نقاط قوّت و پیشرفت میباشد، همانند نیاز گیاه به نور آفتاب برای رشد و نمو و همچنین یک شاگرد درسخوان، هم برای اصلاح اشتباهات و هم برای افزایش معلومات مختلف خود، نیاز به استاد دارد. بنابراین شفاعت به دلایل مختلف اثر دوگانه دارد و انحصار به زدودن آثار جرم و گناه ندارد.
با توجّه به آن چه گفته شد روشن میشود که چرا توبهکاران نیز به شفاعت نیازمندند با این که ندامت از گناه و توبه، طبق اعتقادات مسلّم مذهبی به تنهایی موجب آمرزش گناه میگردد.
دلیل این موضوع در حقیقت دو چیز است:
1ـ توبهکاران نیز برای افزایش مقامات معنوی، پرورش و تکامل و ارتقای مقام، نیاز به شفاعت دارند، اگر چه نیازشان در زمینهی جرم و گناه، با «توبه» برآورده شده است.
2ـ اشتباه بزرگی که برای بسیاری در زمینهی تأثیر توبه رخ داده، موجب اینگونه اشکالات میشود و آن این که تصوّرشان این است که توبه و ندامت و پشیمانی از گناه میتواند انسان را به حالت قبل از گناه برگرداند.
در حالی که در جای خود گفتهایم ندامت از گذشته و تصمیم نسبت به آینده تنها مرحلهی نخستین توبه است و درست همانند دارویی است که بیماری را قطع میکند، بدیهی است با قطع تب و از بین رفتن ریشهی بیماری، اگر چه بیمار بهبودی یافته و سالم شده، ولی هرگز به حال یک انسان عادّی در نیامده است بلکه باید مدّتها به تقویت بنیهی جسمی خود بپردازد، تا به مرحلهی قبل از بیماری برسد.
و به تعبیر دیگر، توبه مراحلی دارد و ندامت از گناه و تصمیم برای پاک بودن در آینده، تنها مرحلهی نخست آن است. مرحلهی نهایی آن به این حاصل میشود که توبهکار از هر نظر به حالت روحانی قبل از گناه درآید و در این مرحله است که شفاعت شفاعتکنندگان و پیوند و ارتباط با آنها میتواند اثربخش باشد.
شاهد زنده برای این سخن، همان است که در سابق اشاره کردیم که در آیات مربوط به استغفار میبینیم علاوهی بر توبهی شخص مجرم، استغفار پیامبر(ص) نیز از شرایط پذیرش توبه قرار داده شده است.
همچنین در مورد توبهی برادران یوسف و استغفار یعقوب برای آنها و از همه روشنتر در مورد استغفار فرشتگان برای افرادی که نیکوکار، توبهکار و صالح و مصلحند ـ که آیات آن در سابق گذشت ـ مشاهده میشود.
«مفهوم» شفاعت و «مدارک» آن را ـ که روشنگر مفهوم آن بود ـ دانستیم و با توجّه به آن، درک فلسفههای «اجتماعی» و «روانی» شفاعت چندان مشکل نیست.
به طور کلّی توجّه به اصل شفاعت میتواند چند اثر زیر را در معتقدان داشته باشد:
کسانی که مرتکب جرایم سنگینی میشوند، از یک سو گرفتار ناراحتی وجدان و از سوی دیگر مأیوس از بخشودگی در پیشگاه خدا میگردند و چون راه بازگشت را به روی خود مسدود مییابند، در عمل حاضر به هیچ گونه تجدید نظر نیستند. با توجّه به این که در نظر آنان افق آینده تیره مینماید، دست به طغیان و سرکشی بیشتر میزنند، و یک نوع آزادی عمل برای خود، تحت این عنوان که رعایت مقرّرات برای آنها سودی ندارد، قائل میشوند، درست همانند بیماری که از بهبودی مأیوس شده و سدّ پرهیز را شکسته است، چون آن را بیدلیل و فاقد اثر میداند.
گاهی ناراحتی وجدان که ناشی از این گونه جرایم است، موجب اختلالات روانی و یا موجب تحریک حسّ انتقامجویی از جامعهای که او را چنین آلوده کرده است، میگردد، و به این ترتیب گناهکار تبدیل به یک عنصر خطرناک و کانون ناراحتی برای جامعه میشود.
امّا ایمان به شفاعت روزنهای به سوی روشنایی به روی او میگشاید و امید به آمرزش، او را به کنترل خویش و تجدیدنظر و حتّی جبران گذشته، تشویق میکند، حسّ انتقامجویی در او تحریک نمیگردد و آرامش روانی به او امکان تبدیل شدن به یک عنصر سالم و صالح را میدهد.
بنابراین اگر بگوییم توجّه به شفاعت به معنای صحیح، یک عامل سازنده و بازدارنده است که میتواند از یک فرد مجرم و گناهکار، فرد صالحی بسازد، گزاف نگفتهایم و به همین جهت مشاهده میکنیم که حتّی برای زندانیان ابد، روزنهی شفاعت و بخشودگی در قوانین مختلف دنیا باز گذارده شده است، تا مبادا یأس و نومیدی آنها را مبدّل به کانون خطری در درون خود زندانها کند و یا گرفتار اختلال روانی سازد.
با توجّه به این که شفاعت به معنای صحیح، قیود و شرایط فراوانی در چند جهت دارد، کسانی که معتقد به این اصلند، برای این که مشمول آن شوند، ناگزیرند شرایط آن را فراهم سازند، و از گناهانی همانند ظلم که امید شفاعت را به صفر میرساند، بپرهیزند و برنامهی خود را از یک دگرگونی عمیق و همهجانبه در وضع خویش شروع کنند، برای رسیدن به مقام «ارتضاء» و برقرار ساختن «عهد الهی» (به تفسیری که گذشت) از گناهان خویش توبه کنند و یا حدّاقل در آستانهی توبه قرار گیرند، خلافکاری و شکستن سدّ قوانین الهی را متوقّف سازند و یا لااقل تقلیل دهند و ایمان به خدا و دادگاه بزرگ رستاخیز را در خود زنده نگاه دارند و قوانین و مقرّرات او را محترم بشمرند.
از طرفی برای برقرار ساختن پیوندی میان «خود» و «شفاعتکننده» از صفات او اقتباس کنند و نوعی سنخیّت هر چند ضعیف، میان خود و او برقرار سازند؛ یعنی همان طور که در شفاعت تکوینی آمادگی و سنخیّت و تسلیم در برابر عوامل تکامل، شرط تأثیر تکوینی آنهاست، در مرحلهی شفاعت تشریعی نیز برای رسیدن به نتیجه، این گونه آمادگیها لازم است. با این ترتیب جای تردید باقی نمیماند که شفاعت به معنای صحیح، نقش مؤثّری در دگرگونی حال مجرمان و اصلاح وضع آنها خواهد داشت.
1- نظر «وعیدیّه» و«تفضیلیّه» در چگونگی تأثیر معنوی شفاعت را بیان کنید؟
2- چرا توبهکاران نیز به شفاعت نیازمندند؟
3- به کدام دلایل، کسانی که مرتکب جرایم سنگینی میشوند، در عمل حاضر به هیچ گونه تجدید نظر در رفتار خود نیستند و یک نوع آزادی عمل برای خود قائل میشوند؟
[1]. نام او یحیی بن شرف از علمای قرن هفتم هجری است و چون در شهرک «نوی» نزدیک دمشق متولّدشد به« نووی» معروف است.
[2]. فتح المجید، ص 211.
[3]. توجّه داشته باشید که در این موارد با منطق خاصّ علمای عقاید بحث میکنیم.
[4]. بحار الانوار، ج 8، ص 38.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت